شکایت کارمند به رئیس – راه پیشرفت

داستان کوتاه

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

یک بار دو دوست دوران کودکی، سونو و مونو به دنبال کار رفتند. هر دو در یک شرکت درخواست دادند و خوشبختانه هر دو برای کار انتخاب شدند.

هر دو سخت کار می کردند. پس از چند ماه کار، سونو ترفیع گرفت در حالی که مونو هیچ ارتقای کسب نکرد. باس به سونو علاقه داشت و همیشه او را نزدیک نگه می داشت. مونو این را دید و شروع به حسادت به سونو کرد و مدام به این فکر کرد که چرا فقط سونو ترفیع گرفت و او نگرفت.

یک روز رئیس برای چند کار به مونو زنگ زد، وقتی مونو به دفتر رئیس آمد، از انجام کار خودداری کرد و گفت: «ما هر دو همزمان در این شرکت با هم شروع به کار کردیم و هر دو برای این شرکت سخت کار کردند، اما فقط سونو ارتقا یافت. من دیگر نمی خواهم اینجا کار کنم.»

مونو به شکایت ادامه داد، رئیس با آرامش به شکایات او گوش داد. وقتی مونو شکایتش تمام شد، رئیسش گفت: «مونو می‌دانم که تو هم خیلی سخت کار می‌کنی، اما هنوز برای ارتقای تو کافی نبود.»

مونو همچنان بحث می کرد و نمی خواست بفهمد.

در نهایت رئیس گفت: “باشه خوب. من به شما ترفیع می دهم و بیشتر از سونو به شما حقوق می دهم، اما برای این کار باید کاری انجام دهید.

مونو موافقت کرد.

رئیس گفت: “شما به بازار بروید و بررسی کنید که چند فروشنده موز آنجا هستند.”

مونو رفت و برگشت، به رئیس گفت: “فقط یک موز فروش در بازار بود.”

رئیس گفت: “باشه. حالا برو قیمت موز را از او بپرس.»

او دوباره به بازار رفت و به باس بازگشت و گفت: “هزینه موز 60 روپیه است.”

رئیس پاسخ داد: “باشه. حالا همین کار را به سونو می دهم. تو صبر کن و تماشا کن.»

مونو در گوشه ای از دفتر پنهان شد. رئیس با سونو تماس گرفت و از او خواست که همین موضوع را جویا شود.

وقتی سونو برگشت، به رئیس خود اطلاع داد: «آقا، فقط یک فروشنده موز در بازار وجود دارد و او آن را به قیمت 60 روپیه در هر دوجین می فروشد. اما اگر کل قسمت او را بخریم، او آنها را به نصف 30 روپیه در هر دوجین می فروشد.

او 30 دوجین موز دارد. اگر همه آنها را بخریم و سپس آنها را به قیمت 60 روپیه در هر دوجین بفروشیم، می توانیم سود خوبی به دست آوریم.”

مونو گوشه ای ایستاده بود و به مکالمه آنها گوش می داد. وقتی جواب سونو را شنید، تعجب کرد و متوجه اشتباهش شد. او بابت اشتباه رئیس از رئیس عذرخواهی کرد و در آن دفتر به کار خود ادامه داد.

یادگیری:
سخت کوشی همیشه در زندگی کافی نیست، در کنار سخت کوشی، هوشمندانه فکر کردن نیز بسیار مهم است.


 

کلمات کلیدی جستجو: شکایت کارمند به رئیس – راه برای کار n پیشرفت، کار سخت در مقابل کار هوشمند، داستان کوتاه کار سخت، داستان تفاوت کار دو دوست، داستان یادگیری در مورد هوشمندانه کار کردن، داستان های محل کار، داستان کارمند رئیس، داستان جالب برای فکر کردن

شکایت کارمند به رئیس – راه پیشرفت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا