اثر هنری دانش آموز – مسابقه نقاشی

داستان کوتاه

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

زمانی پسری به نام رامان زیر نظر استاد بزرگی هنر می خواند. استاد به رامان نحوه طراحی و رنگ آمیزی، ترکیب رنگ ها و سایر تکنیک های مختلف را آموزش داد.

رامان سریع یاد می گرفت. استادش به او افتخار می کرد.

یک بار مسابقه ای برای نقاشان نوپا اعلام شد. از هنرمندان خواسته شد تا نقاشی های خود را ارسال کنند. استاد رامان از او خواست تا یک نقاشی برای مسابقه بسازد.

استاد پرسید: “دوست داری برای مسابقه چه نقاشی کنی؟”

رامان پاسخ داد: یک کوه.

چون هنرستان در پای کوه بود، استاد و رامان هر دو بیرون رفتند و در فاصله ای از کوه نشستند.

رامان همه چیز را تنظیم کرد و سپس به کوه خیره شد و شروع به نقاشی کرد.

پس از مدتی استاد به طرح رامان نگاه کرد و از او خواست که به نسبت مناظر توجه کند.

رامان همانطور که گفته شد عمل کرد. سپس استاد پرسید: “به نظر شما این سایه مناسب است؟”

رامان سپس سایه را تغییر داد. بعداً استاد تغییرات مختلف دیگری را پیشنهاد کرد و این کار تا ساعت ها ادامه داشت.

رامان صبر خود را از دست نداد و می خواست تمام تلاش خود را به کار گیرد.

سپس استاد به رامان گفت که به کار خود ادامه دهد زیرا باید برای انجام کاری بیرون برود و گفت: «یک یا دو ساعت دیگر برمی گردم. تا زمانی که برگردم کار را تمام کن.»

رامان سری تکان داد و به کار روی نقاشی ادامه داد.

استاد پس از چند ساعت برگشت و تا آن زمان رامان نقاشی خود را تمام کرده بود.

استاد وقتی به نقاشی نگاه کرد، گفت: «وای! این زیباترین نقاشی است که تا به حال ساخته اید.»

سپس استاد به رامان نگاه کرد و اخم کرد و گفت: “این به نظر بسیار متفاوت از چیزی است که وقتی شروع کردید نقاشی می کردید. من مجبور شدم بارها شما را اصلاح کنم.»

رامان لبخندی زد و گفت: “استاد صبح داشتم نقاشی می‌کشیدم تا تو را راضی کنم، اما بعد از اینکه تنهام گذاشتی، شروع به نقاشی کردم تا خودم را راضی کنم.”


کلمات کلیدی جستجو: داستان های معلم و دانش آموز درباره کار کردن، داستان های ذن برای یادگیری درس ارزشمند زندگی

اثر هنری دانش آموز – مسابقه نقاشی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا