داستان 1: ذرت برنده جایزه
روزی در ایالتی، کشاورز زندگی میکرد که ذرت برنده جوایز را پرورش میداد. او هر سال در مسابقات عادلانه ذرت ایالتی شرکت می کرد و برنده روبان آبی می شد.
یک سال یک خبرنگار روزنامه با او مصاحبه کرد و از او پرسید: «راز تو چیست؟ چگونه می توانید هر سال در این رقابت برنده شوید؟»
کشاورز پاسخ داد: “بهترین ذرت هایی که استفاده می کنم، آنها را با همسایگانم نیز به اشتراک می گذارم.”
خبرنگار پرسید: «چگونه میتوانید بهترین دانههای خود را با همسایگان خود به اشتراک بگذارید، در حالی که میدانید آنها نیز هر سال با شما رقابت میکنند؟»
کشاورز پاسخ داد: “مگر نمی دانی؟ باد گرده را از ذرت در حال رسیدن جمع می کند و آن را از مزرعه ای به مزرعه دیگر می چرخاند. اگر همسایگان من ذرت پایینی بکارند، گرده افشانی متقاطع به طور پیوسته کیفیت ذرت من را کاهش می دهد. اگر بخواهم ذرت خوب بکارم، باید به همسایگانم کمک کنم تا ذرت خوب بکارند.»
یادگیری:
بنابراین، با زندگی ما است. اگر بخواهیم زندگی معناداری داشته باشیم از خودمانهمچنین باید به غنیسازی زندگی دیگران در اطرافمان کمک کند. زیرا رفاه هر یک با رفاه همه پیوند خورده است.
داستان 2: میوه های درختان
روزی پادشاهی بود که به خاطر عدالتش عاقل بود و همه او را دوست داشتند. یک روز با وزرایش بیرون رفت.
هنگام عبور، باغبان پیری را دید که در باغچه درخت گردو می کاشت.
شاه نزد او رفت و پرسید: تو خادم یا صاحب این باغ هستی؟
باغبان پیر پاسخ داد: من خدمتکار نیستم، پدرم این باغ را کاشته است.
شاه گفت: «این درختان گردو را می کارید، بعد از بیست سال میوه می دهند. فکر می کنی زنده می مانی که از میوه این درختان بخوری؟»
باغبان پیر پاسخ داد: «من از میوه های درختانی که دیگران کاشته بودند، خورده ام. بنابراین، من باید برای دیگران درخت بکارم. کاشتن درخت برای خوردن میوه برای خود خودخواهی است.»
کینگ از شنیدن پاسخ باغبانان پیر خوشحال شد و به او پاداش داد.
یادگیری:
ما نباید فقط برای خودمان و چیزهایی به نفع خودمان فکر کنیم، بلکه باید کارهایی را هم اکنون انجام دهیم که می تواند به نفع فردای دیگران باشد.
کلمات کلیدی جستجو: غنی کردن زندگی دیگران، داستان های کوتاه انگیزشی برای ساختن جامعه ای بهتر، بهترین داستان ها برای اشتراک گذاری با دوستان و خانواده