پاسخ پدر به شکایت..! تغییر در تفکر

داستان کوتاه

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

در قطار، دو بچه مشغول بازی بودند، روی صندلی ها می پریدند، اینجا می دویدند و مزاحم همه مسافران دیگر در کوپه قطار می شدند. پدرشان در نزدیکی نشسته بود و در فکر فرو رفته بود. در این بین بچه ها به پدرشان نگاه می کردند، او با لبخند جواب می داد و دوباره بچه ها مشغول شیطنت هایشان می شدند.

مسافران کوپه از این رفتار بچه ها ناراحت می شدند و از رفتار پدر آزرده می شدند.

از آنجایی که شب بود، همه می‌خواستند استراحت کنند، اما بچه‌ها همچنان بازی می‌کردند، اینجا و آنجا می‌دویدند و برای مسافران دیگر ناراحتی ایجاد می‌کردند.

مسافری که دیگر تحمل این را نداشت، با دیدن این موضوع به پدر گفت: «شما بچه‌ها برای دیگران دردسرهای زیادی ایجاد می‌کنید، اما با این حال آنها را متوقف نمی‌کنید، بلکه با لبخند تشویقشان می‌کنید. این وظیفه شما نیست که آنها را بنشینید و به آنها بفهمانید که چگونه باید رفتار کنند؟»

مسافران دیگر نفس راحتی کشیدند که شکایت شد و پدر شرمنده خواهد شد و جلوی فرزندانش را خواهد گرفت.

اما پدر لحظه ای مکث کرد و گفت: “چطور توضیح بدهم، فقط دارم فکر می کنم…”

مسافر گفت: منظورت چیست؟ من نمی فهمم..”

پدر گفت: «همسرم برای ملاقات به خانه مادری اش رفته بود اما دیروز در آنجا بر اثر تصادف جان باخت. من بچه هایم را به آنجا می برم. من گیج شده ام که چگونه به آن زمان توضیح دهم که آنها دیگر هرگز نخواهند توانست مادرشان را ببینند.»

با شنیدن این حرف همه شوکه شدند و نمی دانستند چه بگویند.

بچه ها هنوز مشغول بازی بودند و در کوپه این طرف و آن طرف می دویدند. پدر دوباره ساکت شد. تغییری در فضا ایجاد نشد، اما آن بچه هایی که بچه های لوس به نظر می رسیدند، حالا شبیه گل های کوچکی بودند که حالا همه سعی می کردند عشقشان را روی آن ها بریزند.

پدر از نظر آنها دیگر آدم بی خیالی نبود بلکه مردی بود که شریک زندگی خود را از دست داده بود.

یادگیری:
قبل از اینکه واقعاً مردم را بشناسید قضاوت نکنید زیرا هر کس داستانی دارد و گاهی ممکن است حقیقت شما را شوکه کند.

کلمات کلیدی جستجو: پاسخ پدر به شکایت..! تغییر در تفکر، داستان کوتاه طبیعت انسان، داستان در مورد قضاوت دیگران، چگونگی تغییر تفکر یک داستان غم انگیز، داستانی که شما را به فکر وادار می کند

پاسخ پدر به شکایت..! تغییر در تفکر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا