چالش پسران برای راهب – داستان در مورد باور

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

یک بار در روستایی خشکسالی بود. به دلیل کمبود باران، محصولات در حال خشک شدن بودند. اهالی روستا نگران و غمگین بودند. آنها احساس کردند که کل محصول از بین خواهد رفت.

سپس یک روز یک راهب به روستا آمد و با شوق شروع به رقصیدن کرد. هر کس او را در روستا می دید او را دیوانه می دانست. کم کم خبر آن راهب دیوانه در تمام روستا پخش شد. مردم دور او جمع شدند تا او را ببینند و بسیاری شروع به تمسخر او کردند.

سپس ناگهان ابرها شروع به غلتیدن کردند و باران شدید شروع به باریدن کرد.

راهب رقصیدن را متوقف کرد. تعجب اهالی روستا حد و مرزی نداشت. با دستان بسته شروع به طلب بخشش از راهب کردند.

از آن روز به بعد، آن راهب در خود روستا زندگی می‌کرد. هر وقت خشک می شد می رقصید و باران می بارید. او با نام راهب باران به شهرت رسید.

یک بار چند پسر از شهر به روستا آمدند. آنها در مورد Monk شنیده بودند و نمی توانستند آن را باور کنند.

آنها به روستاییان گفتند که اگر به دلیل رقص مونک باران می بارد، به دلیل رقص ما نیز ممکن است این اتفاق بیفتد. پسرها با رقصیدن باران را به چالش کشیدند.

روز بعد همه اهالی روستا در یک مزرعه جمع شدند. راهب هم آنجا بود و چهار پسر هم آنجا بودند. چهار پسر شروع به رقصیدن کردند. یک ساعت گذشت اما باران نبارید.

پسری از رقصیدن خسته شد و نشست. یک ساعت گذشت اما باران نبارید. پسر دیگر هم خسته نشست. آن دو پسر به رقصیدن ادامه دادند، اما چون باران ندیدند، پس از مدتی خسته نشستند.

پس از آن راهب شروع به رقصیدن کرد. یک ساعت گذشت، باران نبارید، اما راهب به رقصیدن ادامه داد. دو ساعت گذشت، باران نبارید، اما راهب همچنان به رقصیدن ادامه داد.

عصر بود و راهب همچنان می رقصید، مونک می رقصید و می رقصید. چهار پسر به این فکر افتادند که این راهب بیهوده می رقصد.

سپس ناگهان باران شروع به باریدن کرد. راهب از رقصیدن دست کشید و روستاییان از خوشحالی از جا پریدند.

چهار پسر زیر پای راهب افتادند و شروع کردند به پرسیدن: «بابا! چگونه این معجزه را انجام دادی؟»

راهب گفت: «با این باور که باران خواهد آمد شروع به رقصیدن می کنم و تا زمانی که باران ببارد به رقصیدن ادامه می دهم. به همین دلیل است که هر وقت می رقصم، باران می بارد.»

یادگیری:
برای موفقیت در هر کاری، کار را با عزم برای تکمیل آن شروع کنید. فراز و نشیب هایی وجود خواهد داشت اما از آن منصرف نشوید. سخت کار کنید، قطعا در کار موفق خواهید شد.


کلمات کلیدی جستجو: چالش پسران برای راهب – داستان در مورد باور، داستان های انگیزشی برای کودکان، داستان برای ایجاد انگیزه برای کار سخت، داستان کوتاه راهب باران برای کودکان برای یادگیری در مورد اهمیت باور تا هسته، باور راهب و داستان نتیجه آن، عمیق داستانی معنی دار درباره باور و سخت کوشی تا رسیدن به موفقیت، داستانی برای به اشتراک گذاشتن، داستان های کوتاه به زبان انگلیسی برای یادگیری درس های زندگی

چالش پسران برای راهب – داستان در مورد باور

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا