اشعار زندگی از مولانا

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

مولانا شاعر معمایی پارسی زبان بود. او همچنین عارف بود و مشهورترین معلم صوفیه به شمار می رفت. کار او به دلیل پیام جهانی آن در مورد صلح، آرزو، عشق و اشتیاق محبوبیت پیدا کرد.

اشعار مولانا به قدری ساده است که بتوان آن را درک کرد و دیدگاه های جاودانه او درباره زندگی.


شعر 1:
من دوست داشتنت را در سکوت انتخاب می کنم، زیرا در سکوت هیچ ردی نمی یابم.
در تنهایی دوستت دارم، زیرا در تنهایی کسی جز من مالک تو نیست.
من انتخاب می کنم که تو را از راه دور ستایش کنم. زیرا دوری مرا از درد محافظت می کند.
من انتخاب می کنم که تو را در باد ببوسم، زیرا باد ملایم تر از لب های من است.
من انتخاب می کنم که تو را در رویاهایم نگه دارم، برای من در رویاها، تو هیچ پایانی نداری.

شعر 2:
اما آن سایه در خدمت شما بوده است.
آنچه شما را آزار می دهد، به شما برکت می دهد.
تاریکی شمع توست
مرزهای شما تلاش شماست.
شما باید هر دو سایه و منبع نور را داشته باشید.
گوش کن و سرت را زیر درخت هیبت بگذار.

شعر 3:
گاهی برای اینکه کمک کند ما را به گریه وا می دارد.
خوشا به حال چشمی که به خاطر او اشک می ریزد.
خوش به حال دلی که به خاطر او می سوزد.
خنده همیشه دنبال اشک است.
خوشا به حال کسانی که می فهمند.
زندگی هر جا که آب جاری باشد شکوفا می شود.
آنجا که اشک ریخته می شود رحمت الهی نمایان می شود.

شعر 4:
اگر در جستجوی ما هستید با شادی ما را بجویید
زیرا ما در پادشاهی شادی زندگی می کنیم.
دلت را به چیز دیگری نده،
اما به عشق کسانی که شادی روشن هستند.
به محله ناامیدی سرگردان نشوید،
زیرا امیدهایی وجود دارد: آنها واقعی هستند، آنها وجود دارند.
به سمت تاریکی نرو،
من به شما می گویم: خورشید وجود دارد.

شعر 5:
هر آداب و رسومی که بشریت داشت،
تبدیل به امواج شفقت می شود.
هیچ چیز با شکل و ابعاد نمی تواند ثابت بماند،
وقتی احساسات حرکت می کنند.
زندگی خود را از نو شروع کنید،
همه به طور کامل بخشیده شده اند، مهم نیست که چه باشد.

شعر 6:
زندگی من مال من نیست،
از خواستن آنچه دیگران دارند دست بردارید.
به این ترتیب شما در امان هستید.
“کجا، کجا می توانم امن باشم؟” تو پرسیدی.
امروز روز سوال پرسیدن نیست،
در هیچ تقویمی یک روز نیست،
این روز از خودش آگاه است.
این روز عاشق، نان و مهربانی است،
آشکارتر از گفتن است.
افکار با کلمات شکل می گیرند،
اما این روشنایی روز فراتر و قبل از آن است،
فکر کردن و تصور کردن.

شعر 7:
دو نوع هوش وجود دارد: یکی اکتسابی.
همانطور که یک کودک در مدرسه حقایق و مفاهیم را حفظ می کند،
با چنین هوشی در دنیا برمی خیزی.
نوع دیگری از تبلت وجود دارد، یکی
قبلاً تکمیل شده و در درون شما حفظ شده است.
این هوش دیگر زرد نمی شود یا راکد نمی شود،
سیال است و از بیرون به داخل حرکت نمی کند.
از طریق مجاری آموزش لوله کشی،
این شناخت دوم یک سرچشمه است،
از درون شما، در حال بیرون رفتن.

شعر 8:
دور این دنیا ندوید،
به دنبال سوراخی برای پنهان شدن
در هر غار حیوانات وحشی وجود دارد.
اگر با موش ها زندگی می کنید،
پنجه های گربه شما را پیدا خواهند کرد.
سعی کن تله ای را ببندی که تله ترسناک است،
مغازه را باز نگه دارید،
جایی که دیگر قلاب ماهی نمی فروشید،
شما ماهی آزاد شنا هستید.

شعر 9:
من خیلی وقته دنبالش بودم
برای این چیزی به نام عشق
من بر روی آسمان سوار ستاره های دنباله دار شده ام،
من به زیر و بالاتر نگاه کردم.
سپس یک روز به درون خودم نگاه کردم،
و این چیزی است که من پیدا کردم،
یک خورشید طلایی ساکن آنجا،
نور و صدای خدا را می تاباند.

شعر 10:
این انسان یک مهمان خانه است.
هر روز یک چیز جدید،
یک شادی، یک افسردگی، یک پست.
مقداری آگاهی لحظه ای می آید،
به عنوان یک بازدید کننده غیر منتظره
به آنها خوشامد بگویید و سرشان را گرم کنید.!
حتی اگر انبوهی از غم ها باشند،
که با خشونت خانه شما را جارو می کنند،
خالی از مبلمانش،
با این حال، با هر مهمان محترمانه رفتار کنید.
او ممکن است شما را پاک کند،
برای کمی لذت جدید.
فکر تاریک، شرم، کینه،
آنها را دم در ملاقات کن با خنده،
و آنها را به داخل دعوت کنید.
قدردان هر که آمد،
چون هر کدام فرستاده شده اند،
به عنوان راهنمایی از Beyond.


کلمات کلیدی جستجو: اشعار مولانا – اشعار الهام بخش از قدیس مشهور صوفی، شعر عرفانی مولانا در مورد زندگی، 10 شعر کوتاه انگیزشی

اشعار زندگی از مولانا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا