یک بار همه پرندگان جنگل جمع شدند و تصمیم گرفتند که باید یک پادشاه در میان پرندگان داشته باشند.
حال سوال این بود که پادشاه پرندگان کی خواهد بود؟
مینا ایدهای داشت و پیشنهاد کرد: «بیایید رقابتی بین پرنده برگزار کنیم و کسی که بالاترین پرواز را دارد میتواند به عنوان پادشاه همه پرندگان تاج گذاری کند.»
همه این ایده را پسندیدند و با آن موافقت کردند.
عقاب که در آنجا هم حضور داشت شروع به لاف زدن به اندام قوی و درشت خود کرد و گفت:من قوی ترین پرنده ام همه شما می دانید که من تنها کسی هستم که می توانم در بالاترین سطح پرواز کنم. پس چرا این همه رقابت را به خود مشغول کنید؟ حالا چرا من را پادشاه نمی کنی؟ ”
صدای کمی بلند شد: “هنوز.. این احتمال وجود دارد که شما برنده نشوید.”
عقاب برگشت و به اطراف نگاه کرد تا ببیند چه کسی این را گفته است. در کمال تعجب گنجشک کوچکی گفت.
عقاب با صدای تمسخر آمیزی گفت: اوه..!!! و کی قراره منو بزنه؟؟ شما..؟؟”
گنجشک چیزی نگفت. بعداً همه پرندگان برای مسابقه آماده شدند.
به محض اینکه جغد علامت داد، همه پرندگان شروع به پرواز در هوا کردند، اما نتوانستند برای مدت طولانی خیلی بلند و خیلی سریع پرواز کنند.
یکی یکی از مسابقه کنار رفتند. فقط عقاب بود که مثل همیشه به پرواز ادامه داد.
عقاب به زیر او نگاه کرد و دید که همه پرندگان تسلیم شده اند. او گفت: «مگر قبلاً این را نگفتم؟ من تنها کسی هستم که میتوانم در بالاترین سطح پرواز کنم… اکنون همه شما قبول دارید که من پادشاه همه پرندگان هستم.»
چیزی که عقاب نمی دانست این بود که گنجشک کوچک زیر بال او پرواز می کرد. لحظه ای که اسپارو ایستاد، به بیرون رفت.
او درست بالای سر عقاب پرواز کرد و فریاد زد: «نه، نه، نه آقای عقاب. من پادشاه پرندگان هستم ببین من بالاتر از تو پرواز کردم.»
همه پرندگان با گنجشک موافق بودند. در هر صورت از دیدن ضرب و شتم عقاب مغرور خوشحال شدند. آنها اسپارو را به عنوان پادشاه خود انتخاب کردند.
اخلاقی:
حتی اگر حریف یا کار قویتر از توانایی شما باشد، به این معنی نیست که قبل از تلاش باید تسلیم شوید، بلکه باید فکر کنید و سعی کنید راهحلی برای مشکل پیدا کنید.
کلمات کلیدی: پادشاه پرندگان..!! داستان های کوتاه انگیزشی گنجشک باهوش و عقاب، داستان های تشویقی پانچتانترا به زبان انگلیسی برای کودکان