ماهیگیری خرس در رودخانه – داستان کوتاه طمع

داستان کوتاه

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

در یک جنگل، خرسی زندگی می کرد که همیشه به دنبال خوردن بیشتر و بیشتر بود. یک روز بعد از ظهر از خواب بیدار شد و دید که هوا صاف و روشن است.

او فکر کرد: «چه هوای خوبی است. در چنین هوای خوب من باید به ماهیگیری بروم و جشن بگیرم.”

با فکر کردن به سمت رودخانه رفت. پس از رسیدن به آنجا به فکر صید ماهی بزرگ افتاد. با کمال انتظار دستش را در رودخانه گذاشت و ماهی در دستش گرفتار شد.

خیلی خوشحال بود اما وقتی چک کرد ماهی کوچولو بود. او احساس ناامیدی کرد.

او فکر کرد: “چگونه می توانم گرسنگی خود را با چنین ماهی های کوچک سیر کنم؟ اگر بتوانم ماهی بزرگی را برای خوردن صید کنم، می‌توانم احساس سیری کنم.»

با این فکر، آن ماهی کوچک را دوباره به رودخانه انداخت و دوباره آماده ماهیگیری شد. بعد از مدتی دوباره ماهی گرفت اما این ماهی هم کوچک بود. آن ماهی را هم به رودخانه پرت کرد.

او بارها ماهی می گرفت، اما هر بار ماهی کوچکی در دستش می گرفت و به امید اینکه دفعه بعد ماهی بزرگ را صید کند، به رودخانه پرت می کرد.

در حین انجام این کار، تمام روز گذشت و دیر شد. او هنوز نتوانسته بود یک ماهی بزرگ در دستش بگیرد.

او به قدری خسته بود که دیگر نمی توانست به دنبال غذا بگردد و با شکم خالی آنجا افتاده بود. حالا به فکر ماهی های کوچکی بود که صید کرده بود و دوباره به رودخانه انداخته بود. به طمع صید ماهی بزرگتر، آنقدر ماهی کوچک به رودخانه پرت کرد که می توانست شکمش را پر کند.

یادگیری:
اهمیت آنچه دارید را درک کنید. حتی اگر کوچک باشد از هیچی بهتر است.


کلمات کلیدی جستجو: ماهیگیری خرس در رودخانه – داستان کوتاه طمع، داستان‌های اخلاقی کوتاه برای بچه‌ها، درک اهمیت داستانی که دارید با درس اخلاقی، چیزی بهتر از هیچ است داستان اخلاقی، از دست دادن حتی کوچک در طمع گرفتن داستان اخلاقی بزرگ

ماهیگیری خرس در رودخانه – داستان کوتاه طمع

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا