عینک پیرمرد – قدرت دعا

داستان کوتاه

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

زمانی در آنجا پیرمردی نجار زندگی می کرد که با خانواده اش زندگی می کرد. یک روز، او در حال ساختن چند جعبه برای لباس ها بود، کلیسایش داشت به یک یتیم خانه در چین می فرستاد.

پس از اتمام کار در راه رسیدن به خانه، وقتی پیرمرد دست به جیبش زد تا عینکش را پیدا کند، متوجه شد که عینک رفته است.

وقتی سعی کرد به یاد بیاورد که کجا می تواند آنها را رها کند، متوجه شد که ممکن است عینکی که داشت بدون توجه از جیبش بیرون بیفتد و در یکی از جعبه هایی که ساخته بود و با میخ بسته شده بود، بیفتد.

عینک جدید پیرمرد عازم چین بود!

پیرمرد همان روز صبح 20 دلار خرج کرده بود تا آن عینک را بخرد و پول زیادی نداشت، به همین دلیل از فکر خرید یک عینک دیگر ناراحت بود.

پیرمرد ناامید شد گفت: انصاف نیست.. خدایا..! من بسیار وفادار بوده ام که وقت و پولم را برای کار شما و اکنون این کار را صرف کرده ام.»

چند ماه بعد، مدیر پرورشگاه در ایالات متحده مرخصی گرفت. او می خواست از کلیساهایی که از او در چین حمایت می کردند بازدید کند.

بنابراین، روز یکشنبه، او برای سخنرانی در کلیسای کوچک Oldman در شیکاگو، ایالات متحده آمد. مدیر با تشکر از مردم برای حمایت از یتیم خانه شروع کرد.

سپس گفت: «اما بیشتر از همه باید از تو به خاطر عینکی که سال گذشته برایم فرستادی تشکر کنم. می بینید، کمونیست ها به تازگی یتیم خانه را جارو کرده بودند و همه چیز از جمله عینک من را نابود کرده بودند.

در کنار اینکه نمی توانستم خوب ببینم، هر روز سردرد را تجربه می کردم، بنابراین من و همکارانم در این مورد بسیار دعا می کردیم.

سپس جعبه های شما رسید. وقتی کارکنانم روکش ها را برداشتند، یک جفت عینک را دیدند که روی آن قرار داشت.»

سپس کارگردان آنقدر مکث کرد که اجازه داد کلماتش به درون بیایند. سپس، همچنان که از همه چیز شگفت زده شده بود، ادامه داد: «مردم، وقتی عینک را امتحان کردم، گویا آن ها فقط برای من سفارشی ساخته شده بودند. می‌خواهم از شما برای اینکه بخشی از آن هستید تشکر کنم.»

مردم به او گوش دادند و خوشحال شدند. آنها فکر می کردند که او احتمالاً کلیسای آنها را با کلیسای دیگری اشتباه گرفته است زیرا در لیست اقلامی که باید به خارج از کشور ارسال شود عینکی وجود نداشت.

اما یک نجار معمولی که آرام پشت سرش نشسته بود و اشک روی صورتش جاری بود، متوجه شد که استاد نجار از او به طرز خارق العاده ای استفاده کرده است.

عینک پیرمرد – قدرت دعا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا