درس پادشاه به پسرانش – داستان فصل های مختلف

داستان کوتاه

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

مدتها پیش، پادشاهی در جنوب دوردست وجود داشت. کینگ سه پسر داشت. یک روز او فکر کرد که باید به پسرانش آموزش داده شود تا آنها را برای زمان سلطنت آماده کند.

پادشاه با این فکر سه پسر خود را به دربار فرا خواند و گفت: «در خارج از قلمرو ما درخت گلابی وجود دارد. من از شما می خواهم که در فاصله چهار ماهه به جستجوی این درخت بروید و وضعیت آن درخت را دریابید؟

پس از دریافت دستورات پادشاه، هر پسر در زمان تعیین شده خود به جستجوی آن درخت رفت.

بعد از اینکه همه آنها برگشتند. کینگ دوباره همه را به دربار خواند و از آنها پرسید: “همه چیز را در مورد آن درخت بگویید.”

پسر اول گفت: پدر، آن درخت کج و خشک بود. بی جان به نظر می رسید.»

“نه، نه، بی جان نبود، اما پر از برگ بود، اما حتی یک میوه روی آن درخت وجود نداشت.” پسر دوم گفت، اولی در وسط ایستاد.

درست در همان لحظه پسر سوم گفت: “برادر به نظر می رسد درختی را اشتباه دیدی، زیرا من درخت گلابی را دیدم که بسیار باشکوه و پر از میوه بود.”

سه پسر در مورد آنچه دیدند با یکدیگر بحث کردند.

درست در آن زمان پادشاه از تخت خود برخاست و گفت: «پسران. نیازی نیست بین خود بحث کنید در واقع، هر سه شما به درستی آن درخت را توصیف می کنید.

من عمداً تو را فرستادم تا درخت را در فصول مختلف جستجو کنی و آنچه دیدی مطابق آن فصل بود.»

بر اساس این تجربه می خواهم یاد بگیرید:

اولین، اگر اطلاعات صحیح و کاملی در مورد چیزی می‌خواهید، باید آن را برای مدت طولانی بررسی کنید، چه یک شی یا یک شخص.

دوم، جیچون درخت به دلیل فصل های مختلف خشک، سبز یا مملو از میوه است، به همین ترتیب زندگی انسان فراز و نشیب هایی دارد. اگر در حال گذراندن مرحله بد هستید، شجاعت و صبر خود را حفظ کنید زیرا زمان تغییر می کند.

و در آخر، به سخنان خود پایبند نباشید که انگار تنها کار درست است، ذهن خود را باز کنید و همچنین به افکار دیگران گوش دهید و بدانید. دنیا پر از دانش است، حتی اگر تلاش کنید، نمی توانید به تنهایی تمام دانش را به دست آورید. از این رو، از مشاوره گرفتن از افراد آگاه در حالت سردرگمی دریغ نکنید.


 

کلمات کلیدی جستجو: درس پادشاه به پسرانش – داستان فصل های مختلف، داستان همراه با درس برای زندگی، سه درس برای زندگی بهتر، داستان در مورد تغییر زمان و دیدگاه متفاوت، عاقل باشید داستان اخلاقی کوتاه

درس پادشاه به پسرانش – داستان فصل های مختلف

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا