داستان تاجر و سگ – کارما چگونه کار می کند

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

یک بار یک تاجر موفق آماده می شد تا به دفتر خود برود. از خانه بیرون آمد و به ماشینش رسید. به محض باز کردن در ماشینش ناگهان سگ ولگردی که زیر ماشینش خوابیده بود بیرون آمد و پایش را گاز گرفت.

تاجر بسیار عصبانی شد و به سرعت چند سنگ از کناره ها برداشت و به سمت سگ پرتاب کرد تا او را بزند اما سگ فرار کرد.

پس از مدتی زمانی که تاجر به دفتر خود رسید، با مدیران خود جلسه ای تشکیل داد و در حین ملاقات خشم سگ را بر سر آنها انداخت.

مدیران نیز به همین دلیل ناراحت شدند و خشم خود را به سر کارمندانی که زیر نظر آنها کار می کردند رساندند و این زنجیره تا سطح پایین ادامه یافت و در نهایت عصبانیت به دفتر کار رسید.

اما هیچ کس زیر نظر پیون کار نمی کرد، بنابراین وقتی وقت اداری تمام شد، دیر به خانه اش رسید.

همسرش در را باز کرد و پرسید: چرا دیر آمدی؟

پیون به دلیل عصبانیت کارکنان به سمت او عصبانی بود، او بر سر او فریاد زد: “من برای بازی فوتبال به دفتر نرفتم، من سر کار بودم، پس با سوالات احمقانه خود مرا عصبانی نکنید.”

حالا زن از اینکه بی دلیل سرزنش شده ناراحت شد و عصبانیتش را روی پسرش که در حال تماشای تلویزیون بود نشاند و از دست او عصبانی شد و گفت: «این همه کاری است که می کنی، علاقه ای به درس خواندن نداری. حالا تلویزیون را خاموش کن و برو درس بخوان.»

بچه ناراحت شد و از خانه بیرون رفت. سگی را دید که از کنارش می گذرد و به او نگاه می کند، سنگی را برداشت و با عصبانیت و ناراحتی به سگ ضربه زد. سگی که با سنگ برخورد می کند و از درد پارس می کند.

سگی که با سنگ برخورد می‌کند، از درد پارس می‌کند.

این همان سگی بود که صبح زود تاجر را گاز گرفت.

اخلاقی:
این نشان می‌دهد که زندگی چگونه کار می‌کند، در حالی که یک نفر بر اساس اعمال خود نگران جهنم و بهشت ​​است، ما باید بیشتر روی نحوه زندگی و رفتار خود تمرکز کنیم.

نیکی کن، خیر خواهد آمد. اشتباه کن، اشتباه خواهد آمد.


کلمات کلیدی جستجو: آنچه در اطراف اتفاق می افتد، داستان های کوتاه همراه با داستان های اخلاقی، عصبانیت و اثر آن کارما

داستان تاجر و سگ – کارما چگونه کار می کند

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا