• سلام! لطفا عضو انجمن شو و کمک کن تا یه تالار خوب داشته باشیم

کتاب قصه‌ی جزیره‌ی ناشناخته

  • نویسنده موضوع مرهم
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها: پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها: بازدیدها 71

مرهم

Noble Member
Member
نوشته‌ها
496
پسندها
2,029
امتیازها
93
bfa54d8e6d7c4ca482494a9a7dc90b46.jpg



توضیح کتاب:
((قصه جزیره ناشناخته)) نوشته‌ای است نمادین که در آن، مردی به قصر پادشاه مراجعه می‌کند تا یک کشتی از پادشاه بگیرد و با آن جزیره ناشناخته‌ای را کشف کند .در قصر شاه زنی است که به نظافت قصر مشغول است .او وقتی درمی‌یابد که مردی به جست و جوی جزیره ناشناخته می‌رود قصر را ترک می‌گوید و پیش از او خود را به کشتی می‌رساند تا همراه آن مرد، نظافت کشتی را برعهده گیرد .در داستان، ظاهرا سخنی از عشق در میان نیست، اما همه چیز حکایت از عشق دارد .در این قصه، پیشه((نظافت)) در واقع نوعی مبارزه با بی‌نظمی و فساد است و تصمیم آن مرد برای کشف جزیره ناشناخته نمادی است برای گریز از فساد .

کتاب «قصه جزیره ناشناخته» از آخرین دست‌نوشته‌های ژوزه ساراماگو است و به سبک و قالب قصه‌ها و حکایت‌های کهن پرداخته شده است. قصه‌ای عاشقانه و فیلسوفانه که یادآور ولتر یا سوئیفت است و فقط با درک استعاره‌های ظریف و پرمعنای ساراماگو می‌توان به عمق و قوت آن پی برد. ساراماگو تسلط عجیبی بر شگردهای داستان‌گویی دارد و رازهای روایت را خوب می‌شناسد. داستانهای عاشقانه او غرابت و تازگی خاصی دارد. این داستان‌ها با فرم‌های مختلف و عاشق و معشوق‌های عجیب و غریبشان نمونه‌های موفقی از رئالیسم جادویی نویسنده محسوب می‌شوند. «قصه جزیره عاشقانه» هم یک داستان عاشقانه است و مثل سایر آثار ساراماگو با استفاده از اسطوره‌ها و حکایات مذهبی نوشته شده است. در آخر این داستان زن نظافتچی و مرد در کشتی خوابیده‌اند، مرد در کابین راست کشتی و زن در کابین چپ کشتی، و قرار است که فردا به کشف جزیره‌ای ناشناخته بروند، مرد خواب می‌بیند. این خواب مرد در حقیقت واقعه توفان نوح است که شرح آن در سفر پیدایش، باب ششم تا نهم آمده. «قصه جزیره ناشناخته» با ترجمه محبوبه بدیعی و خوانش امیرمحمد صمصامی منتشر شده است.
 

مرهم

Noble Member
Member
نوشته‌ها
496
پسندها
2,029
امتیازها
93
در بخشی از کتاب قصه جزیره ناشناخته می‌خوانیم:

مرد پس از پیمودن راهی طولانی به بندر رسید. به بارانداز رفت و سراغ رئیس بندر را گرفت. همینطور که منتظر او بود، به اطراف نگاهی انداخت و به فکر فرو رفت که در میان کشتی‌هایی که به بارانداز بسته شده بود، کدام یک از آن او خواهد شد.

می‌دانست که کشتی بزرگی نخواهد بود؛ دستخط پادشاه کاملا این نکته را کاملا روشن کرده بود و کشتی‌های بخاری و کشتی‌های باربری و کشتی‌های جنگی را کنار می‌گذاشت. آنقدر کوچک هم نمی‌توانست باشد که تاب تحمل طوفان و دریا را هم نداشته باشد. پادشاه در این مورد نیز با قاطعیت گفته بود که بایستی یک کشتی مطمئن و درخور دریا باشد. ان‌ها عین کلمات شخص او بود؛ بنابراین قایق‌های پارویی، لنج و بلم نیز خود به خود کنار گذاشته می‌شد.
 

مرهم

Noble Member
Member
نوشته‌ها
496
پسندها
2,029
امتیازها
93
دوست داشتن احتمالا بهترین شکل مالکیت است و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن .

----------

اگر از خویشتن خود بیرون نیایی هرگز کشف نخواهی نمود که کی هستی.


---------
شعله مانند بالا آمدن مهتاب آهسته آهسته گسترده تر شد و چهره زن نظافت چی را روشن کرد . نیازی به گفتن نیست که مرد با خود چه اندیشید ، چه زیباست . اما آنچه زن با خود اندیشید چنین بود ، چشمش فقط به دنبال جزیره ناشناخته است و این تنها یک نمونه از مواردی است که مردم نگاهی را در چشم دیگری به اشتباه تعبیر می کنند .
 
عقب
بالا