کمک به سبزی فروش – درس مادر برای پسر

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

پسر جوانی عادت داشت مادرش را در حال خرید سبزیجات از یک خانم سبزی فروش تماشا کند که هر روز از پله های خانه آنها می آمد.

یک روز خاص، سبزی‌فروش بسته‌های اسفناج آورد، قیمت هر بسته ۶ ریال. پسر جوانی دید که پیشنهاد مادرش دقیقاً نصف آن مبلغ است. مادرش به او پیشنهاد داد که 4 بسته با آن قیمت بخرد.

برای مدتی هر دو در مورد قیمت صحبت می کردند. در نهایت فروشنده مودبانه رد کرد که نمی تواند با آن قیمت بفروشد، زیرا نمی تواند حتی هزینه خرید آن را پوشش دهد. سبدش را روی سرش گذاشت و شروع کرد به راه افتادن.

بعد از اینکه چند قدمی راه رفت، برگشت و گفت: «آن را 4.50 تومان/بسته بسازید و من آن را با این قیمت به شما می دهم.»

پسر جوان دید که مادرش به نشانه انکار سرش را تکان داد و به پیشنهاد خود پایبند بود. با دیدن این سبزی فروش راه افتاد.

پس از مدتی، او برگشت و برگشت و در نهایت به پیشنهاد مادرش معامله شد. سبزی فروش سبد خود را روی زمین گذاشت. مادر پسر جوان برای بررسی هر بسته وقت گذاشت و در نهایت 4 بسته را برای رضایت او انتخاب کرد.

مادر پسر جوان برای پرداخت پول به سبزی فروش پول خرید. فروشنده بدون حتی حساب کردن پول گرفت و بلند شد تا برود.

اما در همان لحظه، او به دلیل سرگیجه ظاهری تکان خورد. مادر پسر جوان دستان او را گرفت و از او پرسید که آیا صبح‌ها غذا نمی‌خوری؟

سبزی فروش پاسخ داد: با درآمد امروز، در راه خانه مقداری برنج می خرم و بعد می خورم.

مادر پسر جوان با شنیدن این سخنان از او خواست که بنشیند و با عجله به داخل رفت و برای او آب و غذا خرید.

سبزی فروش با سپاس پذیرفت و غذا خورد و آب نوشید. سپس مادر برای او چای خرید. او آن چای را نوشید و با تشکر از مادر پسر جوان که حالش کمی بهتر شد، بلند شد، سبد را روی گوشش گذاشت و به کارش ادامه داد.

پسر جوان همه اینها را دید و گیج شد. نزد مادرش رفت و پرسید: “تو حتی برای یک روپیه هم بی رحم بودی، اما حالا به او غذای بسیار بالاتری عرضه کردی… چرا؟”

مادر لبخندی زد و گفت: «فرزند عزیزم، وقتی خرید می‌کردم، معامله بین خریدار و فروشنده بود، اما وقتی حالش خوب نبود، به او کمک کردم. زیرا در داد و ستد احسانی وجود ندارد و هرگز معامله با نیکی انجام نخواهد شد.


کلمات کلیدی جستجو: کمک به سبزی فروش – درس مادر برای پسر، داستان تجارت در مقابل مهربانی، داستان با معنای عمیق با یادگیری برای زندگی، داستان در مورد مهربانی، پاسخ مادر به سوال پسرش داستان الهام بخش

کمک به سبزی فروش – درس مادر برای پسر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا