پادشاه و دو طوطی – دلیل متفاوت بودن

داستان کوتاه

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

یک بار پادشاهی تنها سوار بر اسبی به جنگل می رفت. وقتی از کنار کلبه ای رد می شد طوطی را در قفس دید.

طوطی با دیدن کینگ فریاد زد: “فرار کن. بگیرش. بکشش… اسبش را بگیر… جواهراتش را بردار.”

کینگ فهمید که به مستعمره راهزنان آمده است. کینگ با دانستن این موضوع اسب خود را با تمام سرعت به دویدن واداشت. با شنیدن صدای طوطی راهزنان بیرون آمدند و شروع به تعقیب کینگ کردند.

راهزن تعقیب کرد اما اسب کینگ آنقدر سریع دوید که راهزنان مجبور شدند از تعقیب دست بکشند.

در حالی که به جلو می رود.

کینگ با کلبه دیگری برخورد کرد. در آنجا طوطی دیگری را دید که جلوی قفس نشسته بود.

آن طوطی با دیدن کینگ گفت: “بیا… خوش آمدی… مهمان آمد… غذا و آب بیاور.”

درست در آن زمان، کینگ متوجه شد که به آشرام مقدسین و حکیمان آمده است. با شنیدن صدای طوطی ها، سیج بلافاصله بیرون آمد و به کینگ خوش آمد گفت.

پادشاه، پذیرفتن مهمان نوازی از حکیمان. بعداً نزد حکیم رفت و همه آنچه را که قبلاً رخ داده بود گفت و پرسید: «مهاراج! چرا چنین تفاوتی در طبیعت پرندگان هم نوع وجود دارد؟

حتی قبل از اینکه حکیم بتواند چیزی بگوید، طوطی گفت: “شاه… ما هر دو فرزند یک پدر و مادر هستیم، اما در سنین پایین، هر دو از هم جدا شدیم. او را یک راهزن برد و من را در اینجا یک حکیم خرید.

تمام روز، او به سخنان راهزنان خشن گوش می دهد و من به سخنان حکیم، گفتمان آنها درباره خدا گوش می دهم. به همین دلیل است که ما هر دو بزرگ شدیم تا خیلی متفاوت باشیم.»

یادگیری:
با رشد کودک، والدین، محیط اطراف و دوستانش بر زندگی او تأثیر می گذارند. به همین دلیل است که والدین باید به ارزش‌های خوب در فرزندان خود تلقین کنند و فرزندان را از معاشرت بد دور نگه دارند.


 

کلمات کلیدی جستجو: شاه و دو طوطی – دلیل متفاوت بودن، داستان برای والدین، تاثیر شرکت خوب در مقابل بد داستان کوتاه همراه با درس اخلاقی، داستانی برای یادگیری تاثیر شرکت بر طبیعت، داستان اخلاقی برای کودکان، مراقب باشید در ارتباط کوتاه داستان برای والدین و کودکان

پادشاه و دو طوطی – دلیل متفاوت بودن

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا