عدالت طبیعت – بهره گیری از بیماری همه گیر!

داستان کوتاه

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

حادثه ای در جریان زلزله کوچ.

پلیس در حال انجام کارهای امدادی برای از بین بردن آوار بود تا هر بازمانده ای که در زیر آوار مدفون شده بود را جستجو کند و آنها را بیرون آورد. آنها همچنین اجساد مردگان را از آوار بیرون می آوردند.

پیرمردی بیرون از آوار یک خانه بسیار بزرگ نشسته بود. پلیس آمد، جسد عروسش را پیدا کرد که زیر آوار دفن شده بود. جسد او را بیرون آوردند و دیدند که با جواهرات فراوان پوشیده شده است.

با دیدن آن پلیس نزد آن پیرمرد رفت و گفت: «آقا، این جواهرات را نگه دارید، ممکن است نیاز داشته باشید!»

مردی با چشمان اشک آلود گفت: «هرچی را بردار… هر کاری می‌خواهی با آن بکن، اما من این جواهرات را نمی‌خواهم».

پلیس بارها سعی کرد پیرمرد را متقاعد کند اما او به حرف آنها گوش نداد.

پیرمرد گفت: وقتی سد موربی شکست، در آن زمان این جواهرات را از بدن افرادی که در آن فاجعه جان باختند یا در آستانه مرگ بودند غارت کردم و به عروسم دادم تا بپوشد.

امروز عروسم همون جواهراتی که اون موقع بهش دادم داره.. من هیچی نمیخوام…

پیرمرد گریه کرد: «لطفا همه چیز را با خودت ببر…!!».

باید این داستان را در ذهن داشت و فهمید که نباید از عجز و درماندگی یک مرد در زمان بحران سوء استفاده کرد. این داستان برای افرادی است که در چنین مواقعی می خواهند با فریب و غارت مردم میلیونر شوند.

این عدالت طبیعت است…

بنابراین نباید از همه گیری کرونا سوء استفاده کرد.


 

کلمات کلیدی جستجو: عدالت طبیعت – بهره گیری از بیماری همه گیر!، هرگز به دیگران بدی نکنید داستان اخلاقی، داستان کارما، داستانی که شما را به فکر و گریه وادار می کند، داستان غم انگیز دلخراش با درس زندگی

عدالت طبیعت – بهره گیری از بیماری همه گیر!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا