صدای در کوهستان – درس پدر به پسر

داستان کوتاه

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

تعطیلات تابستان بود، پدر به فکر این بود که مدتی را در آرامش بگذراند، پدر با پسرش برنامه ریزی کرد تا به کوه برود. پس از بستن وسایل، هر دو راهی پیک نیک شدند.

وقتی در کوه قدم می‌زدند، پسر ناگهان افتاد و صدای بلندی از دهانش بیرون آمد: «آههه.»

درست بعد از این، صدای تکراری از کوه شنید: «آههه.»

پسر از شنیدن آن تعجب کرد و پرسید: “چه کسی آنجاست؟”

صدایی که او شنید این بود: “کی آنجاست؟”

پسر با کنجکاوی فریاد زد: کیست؟

صدا برگشت، “کیست؟”

حالا پسر عصبانی شد و فریاد زد: “جواب بده نامرد…”

او همان چیزی را شنید که “جواب بده ترسو…”

با عصبانیت فریاد زد: “ای ترسو…”

او همان پاسخ را شنید: “ای ترسو…”

درست در همان زمان پدرش نزدیکتر شد. پسر در این مورد از پدرش پرسید. پدرش لبخند زد و سپس با صدای بلند فریاد زد: “تو برنده ای.”

آنها پاسخ دادند: “شما برنده هستید.”

پسر هنوز نمی توانست بفهمد چه اتفاقی افتاده است. سپس پدرش برای پسر توضیح داد که چگونه صدای خودش پس از برخورد به کوه برمی گردد و گفت: «این اکو است. هر چه بگویی تکرار خواهد شد.»

سپس پدر به پسرش گفت:زندگی ما هم همینطوره هر آنچه دریافت می کنیم صرفاً بازتابی از عمل ماست. هرچه صحبت می کنیم، آنچه فکر می کنیم، برمی گردیم. آینده ما مثل این صداست، کاری که انجام می‌دهیم، فردا به ما برمی‌گردد.

اگر احترام دیگران را حفظ کنید، همان چیز را برمی گردانید. اگر در ذهن خود فکر کنید که ترسو هستید، نمی توانید کاری انجام دهید و آن وقت اینطور خواهید شد. اگر فکر می کنید که یک برنده هستید، آنگاه چنین خواهید شد.

 


کلمات کلیدی جستجو: پسری در کوهستان – درس پدر به پسر، داستان کوتاه اخلاقی برای کودکان، داستانی در مورد تأثیر عمل فرد بر زندگی او، داستان اخلاقی پدر پسر، داستان ساده با درس مهم زندگی، داستان اخلاقی همیشه خوب، یادگیری برای زندگی داستان ها

صدای در کوهستان – درس پدر به پسر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا