دستور پادشاه و توصیه وزیر – این طوری است که ما فکر می کنیم

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

یک بار در یک پادشاهی، شخصی به این دلیل که چهره بسیار بدشانس بود (نشان بد/ بدشانس برای اطرافیانش) مشهور شد. مردم از او نزد پادشاه خود شکایت کردند.

کینگ آن را باور نکرد، بنابراین تصمیم گرفت خودش آن را بررسی کند. یک روز پادشاه آن شخص را در قصر خود صدا زد و به او مکانی داد تا بماند.

صبح روز بعد، اولین کاری که باید برای آن روز انجام داد، کینگ تصمیم گرفت با آن شخص ملاقات کند و به سمت او رفت، خودش آمد تا چهره او را ببیند.

اتفاقاً به دلیل مشغله زیاد، کینگ برای تمام روز هیچ وقت برای غذا خوردن نداشت. بنابراین، کینگ به این نتیجه رسید که چهره آن مرد واقعاً بدبخت است.

بنابراین، کینگ برای آن مرد حکم اعدام صادر کرد.

یکی از وزیران کینگ از این دستور شنید و نزد شاه رفت و پرسید: چرا این بی گناه را اعدام می کنی؟

شاه پاسخ داد: «ای وزیر، این مرد واقعاً چهره ای بدبخت دارد. صبح که صورتش را دیدم، حتی نتوانستم تمام روز غذا بخورم.»

این وزیر گفت: «مهاراج! تو صورت اون مرد رو دیدی و کل روز غذا نخوردی اما به اون مرد فکر کن. اولین چیزی که صبح دید صورت تو بود و حکم اعدام گرفت. حالا خودت تصمیم بگیر که چه کسی بدبخت تر است.»

با گوش دادن به این، کینگ متحیر شد، زیرا هرگز به این موضوع فکر نکرده بود.

وزیر با دیدن این موضوع گفت: «مهاراج! قیافه هیچکس بدبخت نیست این راهی است که ما می بینیم یا فکر می کنیم. لطفا این شخص را آزاد کنید.»

کینگ نکته وزیر را فهمید و آن شخص را آزاد کرد.


کلمات کلیدی جستجو: فرمان پادشاه و توصیه وزیر – طرز فکر ما، داستانی با معنای عمیق، داستانی برای اینکه شما را وادار کند طرز فکر خود را تغییر دهید، توصیه حکیمانه وزیر به داستان پادشاه، داستان برانگیختن افکار، داستانی برای ایجاد انگیزه در فرد برای تفکر مثبت

دستور پادشاه و توصیه وزیر – این طوری است که ما فکر می کنیم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا