یک بار پادشاهی دربار خود را حکیمان خواند و با عصبانیت به آنها گفت: “همه شما اینجا هستید و مردم می گویند شما بزرگترین خردمندان این پادشاهی هستید، اما به نظر می رسد که من نتوانسته ام چیزی از شما بیاموزم. ”
پرسید: «ماده چیست؟ همه شما اینجا هستید و با این حال من همانجا می مانم پس شما اینجا چه می کنید؟
در آن هنگام کودکی نیز در آنجا حضور داشت که با یکی از حکیم به آنجا آمد. او به این خندید.
کینگ پرسید: «چرا می خندی؟ توهین به دادگاه! آیا کسی در مورد اخلاق به شما چیزی نگفته است؟»
کودک پاسخ داد: من می خندم زیرا آنها ساکت هستند و می دانم چرا سکوت می کنند. می دانم چرا نتوانسته ای از آنها بهره مند شوی.»
کینگ به صورت کودک نگاه کرد و میتوانست در چشمان او قدمت بیگناه و در عین حال باستانی را ببیند، گویی تمام دانش را از تمام تجربیات گذشته خود حمل میکند.
کینگ به او گفت: “خوب، پس می توانی چیزی به من بیاموزی؟”
کودک گفت: “بله”
کینگ گفت: پس به من یاد بده.
کودک گفت: “خوب اگر می خواهی از من بیاموزی، باید مرا دنبال کنی و آنچه از تو می خواهم انجام دهی.”
سپس فرمود: «اول شما در اینجا که من نشسته ام پایین بیایید و من بر تخت سلطنت خواهم نشست. سپس دوباره مانند یک شاگرد از من بپرس، نه مانند یک استاد.»
کینگ در آن زمان فهمید که نمی تواند از آن خردمندان بیاموزد، نه به این دلیل که آنها نمی توانند آموزش دهند، اما او آماده نبود، پذیرا نبود، آنقدر متواضع نبود که از آنها بیاموزد.
سپس کینگ همانطور که کودک گفت انجام داد. هنگامی که کودک بر تخت نشست، به پادشاه گفت: “حالا، تو مانند یک شاگرد درخواست می کنی، نه مانند یک امپراتور.”
کینگ هرگز چیزی نپرسید. او فقط از کودک تشکر کرد و گفت: «نیازی به درخواست نیست. فقط با نشستن با حالتی فروتنانه در کنار پاهای شما، چیزهای زیادی یاد گرفتم.»
یادگیری:
فروتنی یک چیز اساسی است. اگر متواضع باشید، حتی بدون انسان عاقل هم چیزهای زیادی یاد خواهید گرفت. شما می توانید از درختان، چشمه ها، باد بیاموزید. اگر به اندازه کافی متواضع هستید پس کل وجود داردnce برای شما معلم می شود
کلمات کلیدی جستجو: درس کودک به پادشاه داستان کوتاه با اخلاق، برای یادگیری فروتن باشید داستان جالب برای کودکان برای یادگیری درس زندگی