درختان و شیرها در جنگل – توصیه درخت قدیمی

داستان کوتاه

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

روزگاری در حاشیه روستایی جنگلی سبز بود. در جنگل دو درخت جوان وجود داشت که در کنار هم رشد می کردند و به هم نزدیک بودند.

شیرهای زیادی در آن جنگل زندگی می کردند. حیوانات دیگر را شکار می کردند و آنها را می خوردند تا سیر شوند و بقایای آن حیوانات را در کنار درختان می گذاشتند. به دلیل بقایای پوسیده، بوی تعفن زیادی در جنگل پخش شد.

یک روز هر دو درخت در مورد آن بحث می کردند.

درخت اول گفت: هوای کل جنگل به خاطر این شیرها آلوده شده است. اینجا همیشه بوی بدی می آید. این شیرها را باید از جنگل بیرون کرد.»

درخت دیگر سری تکان داد و گفت: «درسته! همه ما از دست این شیرها ناراحتیم. ما باید کاری کنیم که آنها را بیرون کنیم.»

درختی پیر و دانا که نزدیک بود، به صحبت های آنها گوش داد و گفت: «شما دو نفر احمقید. فکر کن به خاطر این شیرها در امانیم. از ترس آنها هیچ هیزم شکنی برای بریدن چوب در این جنگل نمی آید. اگر شیرها از بین بروند، ما نمی‌توانیم برای مدت طولانی زنده بمانیم.»

هر دو درخت به توصیه درخت پیر توجهی نکردند. آنها فقط می خواستند شیرها جنگل را ترک کنند. بنابراین آنها به فکر نقشه ای افتادند تا شیرها را بترسانند. آنها درختان جوان دیگری را نیز در برنامه خود قرار دادند.

یک روز وقتی شیرها کنار درختان بودند با صدای بلند در جای خود حرکت کردند. آنها همچنین از باد پشتیبانی می کردند و شاخه هایشان به شدت می لرزید.

وقتی شیرها این را دیدند، به عنوان نشانه ای از اتفاق بدی در جنگل در نظر گرفتند و ترسیدند. به زودی آنها جنگل را ترک کردند.

با دیدن این موضوع، هر دو درخت خوشحال شدند و گفتند: اکنون فقط هوای پاک در جنگل جاری خواهد شد و ما در محیط پاک زندگی خواهیم کرد.

درخت پیر دانا این را دید و گفت: «تو نمی فهمی چه کردی. اکنون پایان همه ما فرا می رسد.»

هر دو درخت به درخت کهنسال خندیدند و به تفریح ​​خود ادامه دادند. آنها خوشحال بودند زیرا دیگر بوی بدی از گوشت گندیده و بقایای آن به مشام نمی رسید، اما شادی آنها فقط چند روز طول کشید.

به محض اینکه در روستا شایع شد که شیرها از جنگل خارج شده اند، یک هیزم شکن با تبر به جنگل رسید. حالا دیگر هیچ ترسی از شیر نداشتند و شروع به قطع درختان کردند.

با دیدن این، هر دو درخت بسیار ترسیدند و به این فکر افتادند که باید از درخت کهنسال اطاعت می کردند، اما اکنون هیچ کاری نمی توان کرد. چند روز بعد نوبت آنها هم رسید و هر دو قطع شد.

یادگیری:
قبل از انجام هر کاری نه تنها باید به مزایا فکر کرد بلکه باید به عواقب کار آن نیز فکر کرد. ما باید به توصیه های بزرگان گوش کنیم.


کلمات کلیدی جستجو: درختان و شیرها در جنگل – توصیه های درخت کهنسال، گوش دادن به توصیه های بزرگترها داستان های اخلاقی برای خردسالان، اقدام و پیامدهای آن داستان کوتاه با اخلاق برای کودکان

درختان و شیرها در جنگل – توصیه درخت قدیمی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا