داستان کلاغ و شاهین – تقلید احمقانه، به داستان های خود اعتماد کنید

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

چگونه تقلید احمقانه می تواند به شما آسیب برساند..

خیلی وقت پیش کلاغی بود که از اطرافیانش تقلید می کرد. یک شاهین بالای درخت زندگی می کرد که هر روز به دنبال غذا به پایین پرواز می کرد. کلاغ هر روز این کار را تماشا می‌کرد و می‌دید که چگونه هاوک ساعت‌های طولانی در هوا پرواز می‌کرد و برای شکار طعمه‌اش به اطراف می‌چرخید.

شاهینی که دارای چشمانی تیزبین بود تا طعمه را در مسافت طولانی ببیند و سپس به پایین پرواز کند تا طعمه خود را بلافاصله بگیرد.

کرو این را تماشا می کرد و فکر می کرد: «اگر هاک می تواند این کار را انجام دهد، من هم می توانم. حتی یک روز من هم می توانم همین کار را انجام دهم.»

یک روز در حالی که شاهین در آسمان می چرخید، کلاغ تصمیم گرفت همین کار را انجام دهد. ناگهان خرگوشی از بوته ها بیرون آمد. هاک آن را دید و همان کلاغ کرد. اما قبل از اینکه کلاغ حتی بتواند حرکتی انجام دهد، هاک به پایین پرواز کرد و خرگوش را با چنگال هایش گرفت و در آسمان ناپدید شد.

کلاغ با خود فکر کرد: «این یک مهارت بزرگ نیست» و تصمیم گرفت تا زمانی دیگر برای شکار طعمه تلاش کند.

دفعه بعد، کلاغ یک موش چاق بزرگ را دید که از سوراخ بیرون می‌آید، بدون اتلاف وقت به سمت پایین خم شد و سعی کرد آن را مانند هاوک برای گرفتن طعمه‌اش بگیرد. اما موش آن را دید و به سرعت حرکت کرد و کلاغ در تپه ها سقوط کرد. پس از ضربه خوردن در تپه کلاغ از درد گریه کرد.

درست در همان لحظه هاوک پرواز کرد و به کلاغ گفت: “امیدوارم اکنون بفهمی که شکار آسان نیست و بیشتر از آن تقلید آسان نیست.”

از آن روز به بعد کلاغ هرگز در زندگی خود سعی نکرد از کسی تقلید کند و با توانایی های خدادادی همیشه شاد زندگی کرد.

اخلاقی:
ما نباید سعی کنیم از دیگران تقلید کنیم. خداوند به هر کس توانایی های متفاوتی داده و بر اساس آن کار کند. بنابراین، به خود و توانایی خود اعتماد کنید.


 

کلمات کلیدی جستجو: داستان کلاغ و شاهین – به خود اعتماد کنید داستان های انگیزشی برای کودکان، مجموعه بهترین داستان های اخلاقی برای دانش آموزان

داستان کلاغ و شاهین – تقلید احمقانه، به داستان های خود اعتماد کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا