داستان مرد حریص و کشاورز..!! داستان های اخلاقی کلاسیک برای بچه ها

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

روزی روزگاری در روستایی مرد ثروتمندی زندگی می کرد که در راه بازگشت به خانه کیسه سکه های طلای خود را در خیابان گم کرده بود.

سعی کرد همه جا به دنبالش بگردد اما پیداش نکرد. غمگین و ناامید شد.

سرانجام نزد دهیار روستا رفت و پس از شنیدن درخواست وی، رئیس اخطاریه ای صادر کرد: «کسی که آن کیسه سکه طلا را پیدا کند و به مرد ثروتمندی برگرداند، ده سکه طلا پاداش می گیرد.»

در عصر یک کشاورز فقیر صادق آن کیسه سکه های طلا را پیدا کرد و به مرد ثروتمند گزارش داد.

با دریافت کیسه، مرد ثروتمند آن را باز کرد و سکه هایش را شمرد. همان موقع مرد فقیری خواستار پاداش ده سکه طلا شد.

مرد ثروتمند پس از دریافت کیسه سکه طلا، کمی حریص شد و نخواست پولی به مرد فقیر بدهد، پس تدبیری اندیشید و گفت: چه سکه هایی؟ تو واقعا باهوشی.. من کیفم را چک کردم و تو قبلاً پاداشت را از این کیف گرفته‌ای.»

دهقان بیچاره شوکه شد و گفت: “اما من اصلاً این کیسه را باز نکرده ام.”

مرد ثروتمند فقیر را متهم به سرقت سکه از کیفش کرد. پرونده به دهیار روستا منتقل شد.

هدمن از مرد ثروتمند پرسید: “چند سکه در کیفت بود؟”

مرد ثروتمند پاسخ داد: من در مجموع 110 سکه طلا در کیفم داشتم که آن را گم کردم اما اکنون فقط 100 سکه در این کیف وجود دارد.

کشاورز بیچاره پاسخ داد: اما من این کیسه را باز نکرده ام.

حالا رئیس از کشاورز فقیر سوال کرد و تمام قضیه را فهمید و به مرد ثروتمند گفت: “تو گفتی کیسه ای که گم کرده ای 110 سکه دارد اما این کیسه فقط 100 سکه دارد. این یعنی این کیف تو نیست.”

گفت این دهیار آن کیسه سکه کهنه را به مزد صداقتش به کشاورز فقیر داد و مرد ثروتمند به خاطر حرص و طمع و دروغش مجبور شد دست خالی برگردد.

اخلاقی:
صداقت پاداش دارد و حرص و آز مجازات. بنابراین ما نباید حریص باشیم و دیگران را فریب دهیم..


 

کلمات کلیدی: داستان‌های مرد حریص – داستان‌های اخلاقی کلاسیک مرد ثروتمند و کشاورز برای بچه‌ها، هرگز داستان‌های دیگران را با اخلاق تقلب نکنید

داستان مرد حریص و کشاورز..!! داستان های اخلاقی کلاسیک برای بچه ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا