«روی یک قالی که در تبریز بافتهشده بود عکس خود هیتلر بود. روی قالی دیگر هم علامت آلمان نازی را نقش کرده بودند. از مطالب هیتلر دستگیرمان شد که باورش نمیشود این تصاویر ظریف را با دست بافته باشند. من این ملاقات را هیچوقت فراموش نکردم و به درخواست رضاشاه دهها بار ریز مطالب آن را برایش تعریف کردم. هیتلر از رضا خیلی تعریف کرد و گفت زندگی او را میداند و او را درک میکند و از اینکه یک نظامی قدرت را در ایران به دست دارد خوشحال است.» این جملات بخشی از توصیفات تاجالملوک آیرملو همسر اول رضاشاه از دیدارش با هیتلر است که در کتاب خاطرات تاجالملوک آمده است. کتاب جذابی که فرازوفرودهای حکومت پهلوی از نگاه زنی که نقش محوری در این حکومت داشته در قالب مصاحبه آمده است.
درباره کتاب خاطرات تاج الملوک اثر مصطفی اسلامیه
کتاب خاطرات تاجالملوک پیاده شدهی مصاحبهای است که بیش از سی سال پیش «ملیحه خسرو داد»، «تورج انصاری» و «محمود علی باتماقلیچ» با تاجالملوک آیرملو همسر اول رضاشاه و مادر محمدرضا شاه پهلوی انجام دادهاند. این مصاحبه به سفارش بنیاد تاریخ شفاهی ایران انجامشده است. سال 92 مصطفی اسلامیه این مصاحبهها را پیادهسازی و ویراستاری کرد و انتشارات نیلوفر این کتاب را روانهی بازار کتاب ایران کرد.
تاجالملوک آیرملو ازآنجاکه همسر رضا پهلوی بوده و روند تبدیلشدن او از یک سرباز ساده به پادشاه ایران را دیده و از سویی دیگر تمام دوران کودکی و بزرگسالی و سلطنت محمدرضا پهلوی را به خاطر دارد حرفهای جالب و خواندنیای برای گفتن دارد. حرفهای عجیبی که زوایای پنهان زیادی را از زندگی آخرین خانوادهی سلطنتی ایران آشکار میکند.
این کتاب بهصورت پرسش و پاسخ نوشتهشده است و مصاحبهکنندگان پرسشهای بسیاری از تاجالملوک پهلوی پرسیدهاند و او آنها را با شرح و بس زیادی پاسخ داده است.
خلاصه کتاب خاطرات تاجالملوک
کتاب خاطرات تاجالملوک وجههای بسیاری از شش دهه سلطنت پهلوی را در برگرفته است. خانم تاجالملوک در این مصاحبهها به سؤالات مختلفی دربارهی آشنایی و ازدواجش با رضاشاه، دوستان و همراهان او، دکتر مصدق، کودتای رضاخان، روابط رضاخان با قوامالسلطنه، خاطراتی دربارهی مسائل شخصی رضاخان، خاطرهی اولین سقوط هواپیما در ایران، اشغال ایران، تبعید رضاخان، اعضای خانواده و جزئیات روابط فرزندانش و ازدواجهای پسرش محمدرضا پاسخ داده است. بااینکه مصاحبهشونده در این مصاحبهها بیش از هشتاد سال سن داشته اما جزئیات خوبی را به خاطر میآورد و مثلاً به ملاقاتی که با هیتلر داشته با جزئیات در کتاب اشاره میکند.
درباره تاجالملوک آیرملو، اولین ملکه پهلوی
نیم تاج آیرملو، ملقب به تاجالملوک متولد 1274 هجری شمسی در باکوست. او دختر سرگرد تیمور خان آیرملو از سران قوای قزاق بود. سال 1295 نیم تاج آیرملو به عقد رضاخان درآمد و در مدت چند گوشبهزنگ صاحب 4 فرزند شدند. او در زمان رضاخان ملکهی ایران بود و پس از تبعید او و به سلطنت رسیدن پسرش ملکهی مادر لقب گرفت.
تاجالملوک در دربار ایران از نفوذ و اعتبار ویژهای برخوردار بود و بااینکه اجازهی دخالت در امور سیاسی را نداشت، در امور مالی دربار کاملاً دخیل بود. تاجالملوک پیش از انقلاب 57 همراه دخترش شمس پهلوی به امریکا مهاجرت کرد و سه سال بعد در اسفندماه 60 پس از مدتها مبارزه با سرطان خون درگذشت و در نیویورک به خاک سپرده شد.
در بخشی از کتاب تاجالملوک میخوانیم
سؤال: اگر خاطراتی از ازدواج فرزندتان به یاد دارید بیان بفرمائید.
تاجالملوک: در مورد ازدواج محمدرضا برایتان صحبت میکنم. محمدرضا در ۲۴ اسفندماه ۱۳۱۷ با شاهزاده خانم فوزیه دختر ملک فوّاد. خواهر ملک فاروق ازدواج کرد. در آن زمان محمدرضا ولیعهد ایران و ملک فاروق پادشاه مصر بود؛ یعنی اینکه ولیعهد ایران با خواهر پادشاه مصر ازدواج کرد. مراسم عقدکنان در ۲۴ اسفند و مراسم ازدواج جشن عروسی. در شب بیست و هشتم بود. محصول این ازدواج نوهی عزیز و نور چشمانم شهناز بود.
فوزیه حدوداً ده سال با محمدرضا سر کرد؛ اما هميشه نسبت به موطن خود اظهار دلتنگی میکرد و آشکارا میگفت ترجیح میدهد به قاهره برگردد و زن یک شوفر تاکسی مصری بشود اما در ایران نماند. بنده و دخترانم خیلی سعی میکردیم اطراف او را خالی نگذاریم و تا سرحد امکان وسایل رفاه و تفریح او را فراهم بیاوریم تا احساس غربت نکند. حتی در زمان سلطنت رضا چند بار افراد خانوادهاش دستهجمعی به ایران آمدند و ماهها در کنار او ماندند. ولی فایده نکرد.
باید عرض کنم که من از ابتدا با ازدواج محمدرضا و فوزیه موافقت نداشتم و به رضا فشار میآوردم تا برای محمدرضا همسر ایرانی بگیرد. دو نفر از دو ملیت جداگانه و با دو نوع فرهنگ متفاوت خیلی سخت است بتوانند یکدیگر را درک کنند. این دو سرانجام نتوانستند یکدیگر را تحمل کنند و فکرمی کتم سال ۱۳۲۷ بود که محمدرضا فوزیه را طلاق داد. حدود سالهای ۱۳۳۰ تا ۰۱۳۳۲ که مشکلاتی در مملکت به وجود آمد. روزنامههای مخالف سلطنت پهلوی جسارت تعرض به خانواده ما را پیدا کردند. شایعاتی به راه افتاد که گویا من و دخترانم، شمس و اشرف در زندگی خصوصی محمدرضا و فوزیه دخالت کرده و سبب جدایی آنها شدهایم.
باید عرض کنم که این مطلب اصلاً حقیقت نداشت و برعکس روابط ما بسیار صمیمانه بود و حتی پس از جدایی هم فوزیه بارها به دعوت رسمی ما برای دیدار با شهناز به تهران آمد و ما همبارها او را در سفر به اروپا و مصر ملاقات میکردیم. هنوز هم که بالغ برچهی سال از اولین ملاقات ما با فوزیه گذشته است او به مناسبتهای مختلف برایمان کارت تبریک میفرستد و گاهی هم تماس تلفنی میگیرد. عوام دوست دارند برای خانوادههای سرشناس داستانسرایی کنند و شایعه بسازند.
درباره مصطفی اسلامیه
مصطفی اسلامیه، مترجم، زندگینامه نویس و نمایشنامه نویس متولد سال 1320 در تهران است. او در مدرسهی دارالفنون درسخوانده و دیپلم خود را از این دبیرستان برجسته دریافت کرده است. او در نوزدهسالگی وارد رادیو شد و سالها در رادیوی ایران نقشخوانی میکرد. اسلامیه از سال 1339 در روزنامه اطلاعات به فعالیت روزنامهنگاری مشغول شد. این فعالیت مدت زیادی طول نکشید و او به موسسه انتشارات فرانکلین در تهران که نمایندگی انتشارات فرانکلین آمریکا در ایران بود پیوست و در آنجا به ترجمه و ویراستاری آثار مختلف مشغول شد
مصطفی اسلامیه ترجمههای قابلتوجهی هم انجام داده است که از میان آنها میتوان به ترجمهی کتابهای «تاریخ هنر مدرن: نقاشی، پیکره سازی و معماری در قرن بیستم»، «تئاتر تجربی: از استانیسلاوسکی تا پیتر بروک»، «چهار نوشته دربارهی کوبیسم»، «میلیونر زاغهنشین» و «بالتازار و بلموندا» اشاره کرد. او تعداد زیادی مقالهی دانشگاهی را نیز به فارسی برگردانده است.
نوشتن زندگینامه یکی دیگر از زمینههای فعالیت مصطفی اسلامیه در دوران حیاتش بود. کتاب سرگذشت نیما یوشیج به نام «به کجای این شب تیره» که انتشارات نیلوفر سال 90 منتشر کرده و زندگینامهی دکتر مصدق با نام «قلب فولاد» که آن را هم سال 89 نیلوفر به چاپ رسانده نیز از آثار این نویسنده است.
مصطفی اسلامیه ازجمله افرادی بود که هیچ تمایلی به مصاحبه در تلویزیون و مطبوعات نداشت و سالهای سال کسی اظهارنظری از او نشنیده بود. سال 91 بود که او با حامد داراب از مجلهی مهرنامه مصاحبه کرد و یک سال بعد نیز همین خبرنگار مصاحبهی دیگری از او گرفت که در روزنامهی شرق منتشر شد. اسلامیه در این مصاحبه به دلایلش برای عدم صحبت در مطبوعات اشارهکرده است. در بخشی از این مصاحبه آمده است: «بهطورکلی مصاحبه را در شرایط کنونی کار بسیار بیمعنایی میدانم. شخصی که یک اثر را با سازوکار ممیزی چاپ کرده، چگونه میتواند دربارهی اثر ممیزشدهاش، یعنی اثری که محدودشده است، به صحبت هم بنشیند؟ از طرفی دیگر معتقدم وقتی یک کتاب را نوشتم یا ترجمه کردم، دیگر آن کتاب برای من نیست که بخواهم دربارهاش مصاحبه انجام بدهم»
مصطفی اسلامیه سال 1394 در تهران درگذشت.
چرا باید این کتاب را خواند؟
این کتاب علاوه بر اینکه بخشی از تاریخ شفاهی ایران است یک داستان جذاب و پرفرازونشیب هم هست. درواقع علاوه بر اینکه میتوان برخی از واقعیتها دربارهی خاندان پهلوی را از این کتاب دریافت میتوان بهعنوان داستان یک زن هم به آن نگاه کرد. زنی که دختر یک نظامی از طبقهی متوسط جامعه بود و تا بالاترین مقامی که یک زن میتوانست در نظام پادشاهی ایران دست یابد دستیافت. این کتاب میتواند شمارا به سفری در دربار پهلوی ببرد و با مناسبات میان افراد و شکل زندگی خانوادهی سلطنتی آشنا کند و البته نکات زیادی را به خواننده بیاموزد.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب خاطرات تاجالملوک اثر مصطفی اسلامیه است. خرید و کتاب الکترونیکی این اثر در همین صفحه ممکن است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.