بهترین داستان های اخلاقی – سرآمدی در کار و داستان صداقت

تالار گفتگو زوم تر ورود به تالار گفتگو زوم تر

داستان 1: پاسخ مجسمه ساز..! تعالی در کار

یک بار مردی از معبدی در حال ساخت در هند بازدید کرد. در آنجا مجسمه‌سازی را دید که بت خدا را می‌سازد.

ناگهان متوجه بت مشابهی شد که در نزدیکی آن قرار داشت.

او با تعجب از مجسمه ساز پرسید: آیا به دو مجسمه از یک بت نیاز داری؟

مجسمه ساز بدون اینکه سرش را بلند کند و مشغول کارش بود، پاسخ داد: “نه، ما فقط به یکی نیاز داریم، اما اولین مورد در آخرین مرحله آسیب دید.”

مردی بت را بررسی کرد و هیچ آسیب ظاهری پیدا نکرد. پرسید: آسیب کجاست؟

مجسمه ساز که هنوز مشغول کار خود بود، پاسخ داد: “خراشی روی بینی بت وجود دارد.”

مرد کنجکاو شد و پرسید: “این بت را کجا می خواهید نصب کنید؟”

مجسمه ساز پاسخ داد: «در بالای ستونی به ارتفاع بیست فوت نصب خواهد شد.»

مرد پرسید: “اگر قرار است بت تا این اندازه نصب شود، چه کسی متوجه این خراش کوچک روی دماغه بت می شود؟”

مجسمه ساز کار خود را متوقف کرد و به آقا نگاه کرد، لبخند زد و گفت: “من آن را می دانم.”

یادگیری:
تمایل به اکسل منحصر به این واقعیت است که آیا شخص دیگری آن را قدردانی می کند یا نه. تعالی یک حرکت از درون است، نه از بیرون. تعالی برای شخص دیگری نیست که به آن توجه کند، بلکه برای رضایت و کارایی شماست.


تاجر و خدمتکارش - داستان اخلاقی صداقتداستان 2: تاجر و خدمتکارش – داستان صداقت

یک بار یک تاجر تصمیم گرفت با اتوبوس سفر کند. وقتی سوار اتوبوس شد، یک صندلی پیدا کرد و نشست، به اطراف نگاه کرد و یک کیف پول روی صندلی پیدا کرد. آن را برداشت و در جیبش نگه داشت.

وقتی به خانه رسید، هزار روپیه و برگه آدرس شخصی را که آن کیف به او تعلق داشت، پیدا کرد. انسان از پیدا کردن آن پول بسیار خوشحال شد و به بازگرداندن آن به صاحبش فکر نکرد.

چند روز بعد، خود او اسکناس صد روپیه ای را از دست داد. خیلی جستجو کرد اما پیدا نکرد.

در همان روز، خدمتکارش نزد او آمد و گفت: «آقا، این یادداشت را از گاراژ شما پیدا کردم. لطفا آن را بگیرید.”

در همان زمان، بازرگان فکر کرد: “من بدتر از خدمتکارم هستم، زیرا وقتی آن کیف را پیدا کردم، حتی به پس دادن آن فکر نکردم.”

او متوجه اشتباه خود شد و تصمیم گرفت کیف را به صاحبش برگرداند.

بلافاصله به سمت خانه صاحبش حرکت کرد و کیف را به او داد. وقتی صاحبش از او تشکر کرد، گفت: از من تشکر مکن، بلکه از بنده ام که دلم را دگرگون کرده است.

اخلاقی:
صداقت بهترین سیاست است. ما گاهی اوقات Distrac را می گیریم

از مسیر حق گرفته شده اما لحظه ای که اشتباه خود را درک می کنیم، باید برای اصلاح آن قدم برداریم.


کلمات کلیدی جستجو: داستان مجسمه ساز درباره کار و کمال، داستان کوتاه درباره تاجر و بنده اش صداقت با درس اخلاق

بهترین داستان های اخلاقی – سرآمدی در کار و داستان صداقت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا