روزی کشاورز دور خانه اش باغ بزرگی داشت. او در باغ خود درختان میوه زیادی داشت و در طول سال از آنها مراقبت می کرد. میوه های رسیده را با خانواده و دوستانش تقسیم می کرد و بقیه را در بازار می فروخت.
روزی که کشاورز در باغ خود بود و با پسرش میوه می چید، دید که غریبه ای روی شاخه درختی در باغش نشسته و میوه می چید و می خورد.
کشاورز با دیدن او عصبانی شد و فریاد زد: «تو کی هستی؟ تو باغ من چیکار میکنی؟ خجالت نمی کشی که میوه می دزدی؟»
غریبه ای که روی شاخه نشسته بود جوابی به کشاورز نداد و به چیدن میوه ادامه داد.
کشاورز عصبانی شد و گفت: من در طول سال از این درختان مراقبت کرده ام، شما حق ندارید بدون اجازه من میوه بگیرید. همین الان بیا پایین.»
غریبه ای که روی درخت نشسته بود، پاسخ داد: «چرا باید پایین بیایم؟ اینجا باغ خداست و من بنده خدا هستم، حق دارم از این درخت میوه بگیرم. نباید بین کار خدا و بنده اش قرار بگیری.»
کشاورز با شنیدن این حرف از پسرش خواست که برود داخل و چوبی بیاورد. وقتی پسر با چوب برگشت، کشاورز آن را گرفت و شروع کرد به ضربه زدن به غریبه با آن چوب.
غریبه شروع کرد به فریاد زدن: «چرا مرا میزنی؟ تو حق نداری این کار را بکن.»
کشاورز توجهی نکرد و مدام او را می زد.
غریبه دوباره فریاد زد: «از خدا نمی ترسی؟ داری یه آدم بی گناه رو میزنی مجازات خواهی شد.»
کشاورز لبخندی زد و پاسخ داد: «چرا باید بترسم؟ این چوب در دست من هم مال خداست. من هم بنده خدا هستم، پس لازم نیست از چیزی بترسم و بین کار خدا و بنده اش حرف نزنید.»
غریبه بعد از شنیدن این حرف ساکت شد و متوجه اشتباهش شد.
از درخت پایین آمد و گفت: «صبر کن، مرا نزن. مرا ببخش که میوه هایت را دزدیدم. این باغ شماست، حالا فهمیدم که تمام سال برای مراقبت از این درختان کار کردید، بنابراین باید از شما برای چیدن میوه اجازه می گرفتم. من اشتباه میکردم. من دیگر این کار را انجام نمی دهم. لطفا من را ببخشید.”
کشاورز پاسخ داد: “از آنجایی که متوجه اشتباه خود شدید، من شما را رها می کنم، اما به یاد داشته باشید که نباید سعی کنید به نام خدا دیگران را گول بزنید. هرگز به نام خدا اشتباه نکنید.»
یادگیری:
نباید از نام خدا برای انگیزه خودخواهانه استفاده کرد یا نام خدا را بهانه ای برای اعمال نادرست خود قرار داد.
کلیدواژههای جستجو: باغ کشاورز و بهانه دزد – داستان تیت برای تات، مسئول عمل خود، داستان کوتاه اخلاقی، استفاده از نام خدا داستان کوتاه با اخلاق، داستان کوتاه درباره بهانهها، داستان کوتاه بهانه